این روزها
سلام به نفس مامان...بعدازمدتهاهمت کردم و میخوام چندتاعکس ازروزمرگیهات برات بزارم ....الان شماتوخواب نازبه سرمی بری ومنم دارم نهایت استفاده روازین ساعتها میکنم.آخه شمااگه عصرهابخوابی حداقل سه چهارساعت طول میکشه.....گل من این روزه سرگرم رفتن به موسسه ای ولی ازعیدبه اینطرف خیییییلی بهونه گیری میکنی ومن واقعادیگه یه وقتایی کم میدارم........هرروز برای نرفتن به مهدبهونه میگیری وگاهی هم شدیدااشک میریزی ول میدونی حق نرفتن نداری وحریف من نمیشی .....امروزبرای شرکت تومسابقه ی بادبادکها که تبلیغش روخاله جون توی تلویزیون دیده بود رفتیم سالن ورزشی بوستان تهرانی ....من فرم ثبت نام روپرکردم ولی متاسفانه شماشروع کردی به گریه وگفتی من نمیااااااااااام تو...
نویسنده :
حکیمه نیک بخت
20:22