شازده پاشاشازده پاشا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

کودکانه های پاشا

بدون عنوان

1392/11/22 19:14
نویسنده : حکیمه نیک بخت
271 بازدید
اشتراک گذاری

سلام صعشق مامان

امروزعشق مامان هوس جوجه تباب باگوجه کرده بود.منم بااین که یکم دیرشده بوددیگه دلم نیومدکه به حرفش گوش ندم.خلاصه جاتون خالی من سریع دست به کارشدم وپاشاهم طبق معمول چراوچیه پرسیدن هاش شروع شد.پاشاتمام وقت درحال سوال پرسیدنه بخاطره همینم توخانواده هرکی باهاش حرفدست رنج پسرم میزنه ته جملش میگه:چراااااااااااا؟؟؟خلاصه همهوچیزرومهیاکردم وپلوروهم دم کردم.تااومدم فروروشن کنم شازده گفت منکه تبابهاونجوری نمیخوام.آتیش باشه من باد بزنم.بازم گوش به فرمان آقاشدم وذغالهاروچاق کردم برای کباب کردن.جاتون شدیدا خالی که ازاول تاکباب شدن جوجه هاتوضیح کامل دادم درمورد نحوه یبوجودآمدن ذغال و خاکسترشدن ذغالها.اینهاجملاتی بودکه دایم تکرارمیشد

-مامان ذغال به انگلیسی چی میشه؟          -مامان مشکی همون بلک میشه؟   -آقاهه چطوری ذغال درست میکنه؟      -ایناچیه وقتی بادمیزنی می پرن توهوا؟     -مامان اگه دست بزنم میسوزم؟   اینطوری بگم که پاشااگه انقدرسوال نکنه وحرف نزنه میشه یه فرشته ی واقعی.اینم بگم که فسقل مامان اندازه ده تادختره دم بخت توخونه به من کمک میکنه.این جوجه های کج وکوله روهم ایشون کمک کردن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان عاشق
22 بهمن 92 19:59
اي جونم چه پسر نازي دارين ماشالا خدا حفظش كنه واستون چقدم ماشالا باهوشه و كنجكاوراستشو بخواين هوس جوجه كباب كردم ماماني ما تولد يكسالگي پسرمونو جشن گرفتيم خوشحال ميشم نظرتونو واسمون به يادگار بنويسين ممنون
حکیمه نیک بخت
پاسخ
مرسی لطف دارین الان میام پیشتون
الهه مامان مبین
23 بهمن 92 15:14
واییییی به به چه عسل پسری این آقا که به مامانی کمک میکنه . خدا حفظت کنه عزیزم ....
مامان آیسو وآیسا
23 بهمن 92 19:52
ساناز
25 بهمن 92 18:45
دستت درد نكنه پاشا كوچولو جاموووووون خاليييي
حکیمه نیک بخت
پاسخ
واقعاجاتون خالی کباب شدشوندیدی خاله .یکی سیاه یکی سفید
مامان بهار
25 بهمن 92 19:56
پاشا جونم به ک میگ ت؟؟؟ نکنه این ت گفتن مسریه؟؟؟؟ جوجه تباب نوش جون خوش تیب من
حکیمه نیک بخت
پاسخ
بله عزیزم ت میگه .قدیما د میگفت ولی الان میگه ت
مامان محمد امین
27 بهمن 92 23:49
خداواست نگهش داره ماشالله چه پسر بانمکی داری. ان شاالله شادی مهمون همیشگی خونتون باشه. یک کوچلو اشکال تایپی داشتی لطفا اصلاحشون کن. دوست دارم
مامان مرسانا
28 بهمن 92 17:47
خوش به حال پاشا جون که مامان صبور و با سلیقه ای مثل شما داره.ممنون که به وبلاگم سر زدید.
حکیمه نیک بخت
پاسخ
خجالتم میدی دوستم
سودابه
29 بهمن 92 9:33
واییییییی کاش منم اونجا بودم و دست آخر با ذغالهاش یک قلیونی دود میکردیم و خلاصه صفا سیتی البته دور از چشم حاج آقا شوهر
حکیمه نیک بخت
پاسخ
به به مامان سودابه شماهم که آره...... باهرطعمی که بخواین در خدمتم