بدون عنوان
سلام صعشق مامان
امروزعشق مامان هوس جوجه تباب باگوجه کرده بود.منم بااین که یکم دیرشده بوددیگه دلم نیومدکه به حرفش گوش ندم.خلاصه جاتون خالی من سریع دست به کارشدم وپاشاهم طبق معمول چراوچیه پرسیدن هاش شروع شد.پاشاتمام وقت درحال سوال پرسیدنه بخاطره همینم توخانواده هرکی باهاش حرف میزنه ته جملش میگه:چراااااااااااا؟؟؟خلاصه همهوچیزرومهیاکردم وپلوروهم دم کردم.تااومدم فروروشن کنم شازده گفت منکه تبابهاونجوری نمیخوام.آتیش باشه من باد بزنم.بازم گوش به فرمان آقاشدم وذغالهاروچاق کردم برای کباب کردن.جاتون شدیدا خالی که ازاول تاکباب شدن جوجه هاتوضیح کامل دادم درمورد نحوه یبوجودآمدن ذغال و خاکسترشدن ذغالها.اینهاجملاتی بودکه دایم تکرارمیشد
-مامان ذغال به انگلیسی چی میشه؟ -مامان مشکی همون بلک میشه؟ -آقاهه چطوری ذغال درست میکنه؟ -ایناچیه وقتی بادمیزنی می پرن توهوا؟ -مامان اگه دست بزنم میسوزم؟ اینطوری بگم که پاشااگه انقدرسوال نکنه وحرف نزنه میشه یه فرشته ی واقعی.اینم بگم که فسقل مامان اندازه ده تادختره دم بخت توخونه به من کمک میکنه.این جوجه های کج وکوله روهم ایشون کمک کردن